مـسـجـدسـلـیـمـان

مـسـجـدسـلـیـمـان

عکسهایی از مسجدسلیمان، شهر اولین های شیرین و تلخ
مـسـجـدسـلـیـمـان

مـسـجـدسـلـیـمـان

عکسهایی از مسجدسلیمان، شهر اولین های شیرین و تلخ

یاد پدر

با یاد و نام خدا

یاد پدر

همیشه مرد سفر مرد جاده بود پدر

رفیق و همدم مردم پیاده بود پدر

چو تک درخت ستبری دلش به این خوش بود

 که روی پای خودش ایستاده بود پدر

 غم یتیمی و غربت حریف او نشدند

 سترگ بود نماد اراده بود پدر

به قد کشیدن من روز شب می‌اندیشید

صبور بود کشاورز زاده بود پدر

 مرا نشاند بر اسب مراد و توسن بخت

خودش ولی دم رفتن پیاده بود پدر

 یتیم خانه‌ی دنیا به او سپرد مرا

که مهربان که صمیمی که ساده بود پدر

 درون سینه‌ی او جا برای همهمه بود

دلش گشوده و دستش گشاده بود  پدر

 خزانه‌ی دل او دانه دانه مروارید

خودش برای خودش شاهزاده بود پدر

 پدر که رفت دلم را به آسمان دادم

 خودش به من پر پرواز داده بود پدر

 برای من پدری کرد و پر کشید و پرید

 چه مهربان چه صمیمی چه ساده بود پدر...


و به یادش که افسوس

دررثای پدر

  با یاد و نام خدا

  در رثای پدر

  نوزدهم اسفند سالروز درگذشت پدرم است واقعه ای که هنوز هم نتوانسته ام فراموش کنم. نمی گویم پدر برایم چه کرد چرا که مانند همه ی پدران بیش از توانش برای خانواده تلاش کرد. در این سالروز وفاتش تنها می گویم پدر ای کاش درکنارت بودم، ای کاش باعث رنجشت نمی شدم، ای کاش و ای کاش و ..... .  

 

  به یاد همه ی پدران خفته در خاک فاتحه ای بخوانیم.

  با یاد و نام خدا 

  بدون شرح 

  این تصویر را نمی دانم از کجا گرفته ام یا چه کسی برایم فرستاده است. به دلم نشست و روی وبلاگ گذاشتم. امید که صاحب آن برمن ببخشد.  

در رثای پدر و به یاد همه ی پدرهای دنیا

  با یاد و نام خدا

  به یاد همه ی پدرهای دنیا  

  به یاد وجودی که همیشه و در طول زمان، هر مذهب، مسلک و مرامی وی را ستوده و در وصفش سخن ها سرداده است، آری پدر که در بیان بزرگی و عظمتش زبان قاصر است. تنها یک بیت شعر از شیخ اجل سعدی را یافتم که به خوبی ارزش و اهمیت این وجود ذیجود را در زندگی هر کسی نشان می دهد :

                            من آنگه سر تاجور داشتم      که سر برکنار پدر داشتم

  نوزدهم اسفند ماه سالگرد بزرگ انسانی است که هرچه در زندگیم دارم از پرتو وجود اوست . افسوس که قدرش ندانستم و ندانستیم و کاش مرا به خاطر تمام کوتاهی هایی که در حقش روا داشتم ببخشد که اگر نبخشد، خداوند هم مرا نخواهد بخشید. بیایید تا پدر و مادر در کنارمان هستند قدرشان را بدانیم که پس از رفتنشان، دیگر هیچ چیزی جای خالیشان را پر نمی کند.

  نوزدهم اسفندماه سالگرد فقدان عزیزی است  که یادش و نامش همیشه در ذهنم باقی است. هنوز هم وقتی به خانه ی پدریم در مسجدسلیمان می روم و عکس پدرم را بربالای تختخوابی که محل استراحتش بود می بینم، حس می کنم هنوز هم هست و نگران وضعیت خانواده است.

  نوزدهم اسفند سالروز فوت پدرم است. بدیهی است من هم همانند همه، پدرم را ارزشمندترین و بزرگترین فرد زندگیم بنامم.. امروز که با مشکلات زندگی خصوصا مشکل زندگی فرزندانم روبرو هستم، بهتر می توانم ارزش کارهایش را درک کنم و بهترمی توانم بفهمم چه تلاشی کرد و چه دغدغه ی خاطری داشت.

  یکبار گفته ام که این شعر ( بیت ) زنان بختیاری هنگام گاگِرِو، بهتر از هر گفته ای مقام پدر را نشان می دهد، آنجا که با هم می خوانند: 

                             بوودارُن اَی  بوودارُن، بُم نکنین ناز    بوو داشتُم فَرخ بِه همه داشت

  برای همه ی پدران عمر مفید آرزو کرده و امیدوارم سایه شان همیشه برسر فرزندانشان باشد.

  این پیام را دوست خوبم آقای فرهادیان برایم فرستادند که من هم عینا آن را در دنباله ی مطلبم می آورم.

  پدر دستشو گذاشت رو شونه پسرش و ازش پرسید تو قویتری یامن؟ پسر گفت: من. پدر با کمی دلشکستگی دوباره پرسید: تو قویتری یا من؟ پسر گفت: من. پدر با دلی گرفته با یاد همه ی زحماتی که کشیده بود دستشو از روی شونه ی پسرش برداشت،  دو قدم دورتر رفت و پرسید: تو قویتری یا من؟ پسر گفت شما. پدر گفت: چرا حرفت عوض شد؟ پسر جواب داد: وقتی دستت روی شونه ی من بود فکر می کردم دنیا پشتمه.

  به قول یکی از دوستان که در پیامش به مناسبت روز پدر نوشته بود " به یاد اولین بوسه ای که پدربرگونه مان زد و مانفهمیدیم و به یاد آخرین بوسه ای که ما برگونه اش زدیم و او متوجه نشد، یاد همه ی پدران را گرامی بداریم چه آنانی که هستند که برایشان سلامتی و عمر باعزت آرزو کنیم و چه آنان که نیستند و رخ در نقاب خاک کشیده اند، برایشان مغفرت الهی را طلب کنیم.

برای پدرم و تمامی پدرانی که دیگر در بین مانیستند، آمرزش و مغفرت الهی را آرزومندم.                آمین  

 

در رثای پدر

  با یاد و نام خدا

  در رثای پدر

  چند روز قبل هنگام عبور از خیابان روی شیشه ی اتومبیلی، جمله ای را دیدم به این مضمون که:

به خاطر وجود پدرم هست که فکر می کنم فرشته ها هم می توانند مرد باشند.

  نمی دانم کسی که این جمله را نوشته، آن را در رثای پدر نوشته یا هنوز سایه ی او را برسر دارد ولی به مصداق " سخنی که از دل برآید لاجرم بردل نشیند" به دل من نشست و سبب شد آن را در متن نوشته ام بیاورم.

  نوزدهم اسفندماه درست ده سال از فقدان عزیزی می گذرد که یادش و نامش همیشه در ذهنم باقی است. هنوز هم وقتی به خانه ی پدریم در مسجدسلیمان می روم و عکس پدرم را بربالای تختخوابی که محل استراحتش بود می بینم، حس می کنم هنوز هم هست و نگران وضعیت خانواده است.

  به قول یکی از دوستان که در پیامش به مناسبت روز پدر نوشته بود " به یاد اولین بوسه ای که پدربرگونه مان زد و مانفهمیدیم و به یاد آخرین بوسه ای که ما برگونه اش زدیم و او متوجه نشد، یاد همه ی پدران را گرامی بداریم چه آنانی که هستند که برایشان سلامتی و عمر باعزت آرزو کنیم و چه آنان که نیستند و رخ در نقاب خاک کشیده اند، برایشان مغفرت الهی را طلب کنیم. آمین

به یاد پدر

  با یاد و نام خدا

  به یاد پدر

  نوزدهم اسفند یادآور یکی از تلخترین روزهای زندگی من است، روزی که یکی از عزیزترین عزیزانم یعنی پدرم را از دست دادم، کسی که تا بود وجودش و اکنون که نیست نامش، اعتبار من بوده و هست.

                  هرجا که زمن نام و نشانی طلبیدند     آوازه ی نامش سند معتبرم بود

  می دانم حتما در دل خواهید گفت که تعریف بیش از اندازه می کنم، که هر کس دیگری هم که بود به همین اندازه برای پدر خود ارزش قائل می شد، که هر کس دیگری هم همین ها را خواهد گفت، که ...... ، قبول دارم ولی همین ها نشان می دهد که برای همه پدر به همین اندازه عزیز و مورد ستایش است چرا که، پدر است و تنها موجودی مانند پدر است که شایسته ی این همه تقدیر است. به همین دلیل است که بختیاری ها در گاگرِو های خود می گویند:

بوو دارون ای بوودارون، بُم نکنین ناز        بوو داشتم فَرخ بِه همه داشت

  در غروب چنین روزی بود که غروب کرد و این غروب را هرگز از یاد نخواهم برد. برای همه ی پدرانی که دیگر در بین ما نیستند مغفرت الهی را آرزو می کنم. بیایید قدر پدران را تا هستند، بدانیم.

                                                                         روحش شاد و یادش گرامی