مـسـجـدسـلـیـمـان

مـسـجـدسـلـیـمـان

عکسهایی از مسجدسلیمان، شهر اولین های شیرین و تلخ
مـسـجـدسـلـیـمـان

مـسـجـدسـلـیـمـان

عکسهایی از مسجدسلیمان، شهر اولین های شیرین و تلخ

پدر

  پدر

پدرکه باشی سردت می شود ولی کت برشانه فرزند می اندازی.

چهره ات خشن می شودودلت دریایی، آرام نمی گیری تاتکه نانی بیاوری

پدرکه باشی،می خواهی ولی نمی شود، نمی شودکه نمی شود. دربلندایی ازاین شهرت مشت نشدن هابرزمین می کوبی.

پدرکه باشی عصا می خواهی ولی نمی گویی . هرروز خم ترازدیروز،مقابل آینه تمرین محکم ایستادن می کنی.

پدرکه باشی حساس می شوی به هرنگاه پرحسرت فرزند به دنیا، تمام وجود خودت رامحکوم آرزوهایش می کنی!

پدرکه باشی درکتابی جایی نداری وهیچ جایی زیرپایت نیست . بی منت ازاین غریبه گی هایت می گذری تاپدرباشی . پشت خنده هایت فقط سکوت میکنی.

پدرکه باشی به جرم پدربودنت حکم همیشه دویدن را برایت می برند ، بی هیچ اعتراضی به حکم ، فقط می دوی ودرتنها یی ات نفسی تازه می کنی.

پدرکه باشی پیرنمی شوی ولی یک روز بی خبرتمام می شوی وپشت هاراخالی می کنی باتمام شدنت ، بایدحس آرامش رابعدازعمری تجربه کنی.

پدرکه باشی دربهشتی که زیرپای تونبود هم دلهره هایت را مرورمی کنی.

 

" تقدیم به همه پدران