مـسـجـدسـلـیـمـان

مـسـجـدسـلـیـمـان

عکسهایی از مسجدسلیمان، شهر اولین های شیرین و تلخ
مـسـجـدسـلـیـمـان

مـسـجـدسـلـیـمـان

عکسهایی از مسجدسلیمان، شهر اولین های شیرین و تلخ

عکسی از مسجدسلیمان ( یک بُخار عمومی )

 با یاد ونام خدا

نمایی از یک بُخار عمومی 

نمایی از یک بخار عمومی

نظرات 2 + ارسال نظر
[ بدون نام ] یکشنبه 1 دی 1392 ساعت 14:24

از نان تازه ی فطیر
تا پیاله ی آبی...که مشترک،
از کلمه تا سینوس
جبر، هندسه، مثلثات،
ما با هم بودیم
گاهی از نمره یک تا نفتون
گاهی از نفتون تا بی بیان
از هی هی دویدن
تا فرض هر چه حروف،
حتی به وقت گریه های بلند.

گاهی اوقات
برهان بعضی امور
برای ما بهانه بود.
آوارگان ولگرد کوچه ها،
چاه نفتی، بلندی های پشت برج
باران های بی دلیل
زایمان گرگ،
هزار ظهر بی پنکه، بی پناه،
و خوابی عمیق
زیر سدری کهن سال،
حوالی سی برنج.
(حالا امروز، هفدهم فروردین
رفته ام بالای خلوت کوه،
از شمال شرقی تهران
دارم رو به جنوب گریه می کنم
رو به گورستانی که آرامگاه هزار جمعه ی واویلاست.)

قرار ما این نبود حسین!
یک لحظه برگرد و نگاه کن
وزیدن بی پایان باد را می شنوی،
هق هق بغض های بی سئوال مرا...؟

هی آموزگار یتیمان منتظر!
دیگر چشم به راه بهانه نمی مانم
یا من می آیم و کنار مزار تو می میرم
یا تو بیا به بهانه ی سینما
از اهواز و سربندر و دریا
سر دربیاوریم.

به یاد آر حسین!
اهواز، دزفول، هفت تپه،
تل زعتر، ام کلثوم، فرهاد، فعلگی،
نان و نمک، پیاز، پپسی،
جنگ شکر در کوبا، پاشنه ی آهنین، مادر!
من می دانتستم
تنها بعد از عبور از دریاست
که دلیر خواهیم شد.

حسین، هی حسین دیناروند!
برادر مویه های بی پایان من!
بیا از این گهواره ی بی موسا بگریزیم
دریا به گل نشسته است!

ما نباید بمیریم/سیدعلی صالحی

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 7 آذر 1392 ساعت 22:59

سلام استاد عزیز، خواستم بپرسم اجازه می دهید شعری از استاد سیدعلی صالحی عزیز را که در سوگ مرحوم حسین دیناروند سروده اند این جا برایتان بنویسم؟ یادی از مرحوم و یادهایی از شهرمان مسجدسلیمان ست که استاد بسیار زیبا سروده اند...

سلام ممنون از اینکه به وبلاگم سرزده و پیام گذاشتید. خوشحال می شوم که شعری که گفتید را همه بخوانند. کاش خودتان را معرفی می کردید. باز هم سپاس

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد