مـسـجـدسـلـیـمـان

مـسـجـدسـلـیـمـان

عکسهایی از مسجدسلیمان، شهر اولین های شیرین و تلخ
مـسـجـدسـلـیـمـان

مـسـجـدسـلـیـمـان

عکسهایی از مسجدسلیمان، شهر اولین های شیرین و تلخ

عکسهایی از مسجدسلیمان - دبستان شریعتی

  با یاد و نام خدا 

  عکسهایی از دبستان شریعتی 

  با تشکر از همشهری خوبم آقای علیزاده که این عکسها را در اختیارم گذاشتند. 

 

 

 

عکسهایی از مسجدسلیمان

  با یاد و نام خدا  

  عکسها و خاطرات

  چند روز قبل یکی از همشهریان عزیز به نام آقای کامبیز علیزاده، یادداشتی برایم فرستادند که در آن عنوان شده بود تعدادی عکس از آموزگاران دبستان دکتر شریعتی از جمله دوست خوبم آقای قلی گله دارند. از ایشان خواستم تا عکسها را برایم بقرستند ایشان هم محبت کرده و این درخواست مرا قبول کردند. این عکسها علاوه برآنکه یاد همکاران را برایم زنده کرد، خاطرات گذشته ی دور خودم را دوباره به یادم آورد زمانی که روز پنجم مهرماه  1352  برای اولین بار به عنوان آموزگار به این دبستان ( قبلا ششم بهمن نام داشت ) مراجعه کردم و ابلاغ خودم را به زنده یاد گرامی که آن زمان مدیر دبستان بودند، تحویل دادم. به هرحال از این همشهری خوبم ممنونم و عکسها را هم به تدریج روی وبلاگ خواهم گذاشت. برای ادای امانت حتی توضیحات ذیل عکسها را هم، عینا آورده ام.

 

   

 

تبریک سال تحصیلی جدید

   با یاد و نام خدا 

   سال تحصیلی جدید مبارک 

 

 

 

 

  سال تحصیلی جدید را به همه ی دست اندرکاران آموزش و پرورش، همکارانم در آموزش و پرورش مسجدسلیمان و خصوصا به همکاران بازنشسته تبریک می گویم. 

  یادی هم بکنیم از همکاران بازنشسته که به جبر زمان و جرم بازنشستگی، از خاطره ها رفته اند همچون آقایان حیدرقلی کاوش، موسی پور، فرهادیان و... ، و نیز کسانی که دیگر در بین مانیستند زنده یادان زالی کاهکش، مطلق، ارزانی، یدالله بابادی و ... .  

عکسی از مسجدسلیمان - یک تخته سیاه

  با یاد و نام خدا

  عکسی و خاطره ای 

 

  همه ی هم سن و سالهای من این تابلوها را به خوبی به یاد دارند با گچ هایی که چون تکه کلوخهایی درون یک سطل بزرگ در دفتر مدرسه ریخته بود و مبصر پس از رفتن بچه ها به کلاس، یک مشت از آنها را به کلاس می برد. خط کج و معوج ما با چنین ابزاری بسیار بدتر هم می شد، به هنگام پاک کردن تابلو، گردوغبار زیادی هم به هوا بلند می شد که نگو. ما که اصلا حالیمان نبود چون بهترش را ندیده بودیم و تا سالها بعد هم ندیدیم. گاهی هم وسیله ی تنبیه دانش آمزلنی بود که یا درس را بلد نبودند و یا شیطنت کرده و حرف می زدند که همانند موشک به سروصورتشان می خورد و آنها چه فرز بودند که به سرعت سر خود را می دزدیدند تا از برخورد گچ جلوگیری کنند.    

  اولین بار از گچ های معروف به لوله ای، در دست آقای جبار نیار دبیر فیزیکمان دیدم ( یادشان بخیر ) که با ظرافت خاصی دور آن یک نوار کاغذی پیچیده شده بود که حتی دست معلم را هم کثیف نکند و ... . 

  بگذریم شاید بهترین تعبیر برای این تصویر همان عبارت پایین آن باشد که صاحب عکس با ظرافت انتخاب کرده است، ویترین حیاتم  و به راستی این تصاویر ویترین زندگی گذشته ی ماست.

عکسی از مسجدسلیمان - دانشسرای مقدماتی پسران - 1350

  با یاد و نام خدا 

  عکسی از دانشسرا سال 1350   

  

  با تشکر از دوست خوبم آقای تعلیمی که این عکس را در اختیارم گذاشتند

عکسی از مسجدسلیمان

  با یاد و نام خدا 

  عکسی و خاطره ای - چندتن از دوستان دانشسرا به همراه آقای سوزنچی سرپرست دانشسرا  

 

 

   با تشکر از دوست خوبم آقای تعلیمی که این عکس را در اختیارم گذاشتند. 

   پس از این که عکس را روی وبلاگ گذاشتم، دوست قدیمی آقای شاه ابراهیمی تماس گرفتند و گفتند که در معرفی افراد حاضر در عکس اشتباهی رخ داده و آقای سواری پور اشتباها ساعدی نوشته شده است. این اشتباه من لااقل سبب شدیکی از دوستان قدیمی هم با من تماس بگیرد که بسیار خوشحالم کرد.

عکسی از مسجدسلیمان - دانشسرای مقدماتی پسران - 1350

  با یاد و نام خدا 

  عکسی از دانشسرای مقدماتی پسران مسجدسلیمان  

 

  با تشکر از دوست خوبم آقای مجتبی تعلیمی که این عکس را در اختیارم گذاشتند.

عکسی از مسجدسلیمان - دانشسرای مقدماتی پسران - 1350

  با یاد و نام خدا 

  عکسی از دانشسرای مقدماتی  

 

 

  با تشکر از دوست خوبم آقای مجتبی تعلیمی که این عکس را در اختیارم گذاشتند.

عکسی از مسجدسلیمان - دانشسرای مقدماتی پسران مسجدسلیمان -1350

  با یاد و نام خدا

 عکسی از دانشسرای مقدماتی



  با تشکر از دوست خوبم اقای مجتبی تعلیمی که این عکس  را در اختیارم گذاشتند

تسلیت واژه ی کوچکی است برای غمی بزرگ

  با یاد و نام خدا

  تسلیت واژه ی کوچکی است برای غمی بزرگ

  باز هم غم و اندوه از دست دادن یک برادر، دوست، همکار و یک پیشکسوت در دلها نشست. آقای مطلق که سالها در آموزشگاههای مختلف مسجدسلیمان وخصوصا در دبیرستان سینا خدمت کرده وهمه ی دانش آموزان قدیمی این دبیرستان چهره ی دوست داشتنی ومهربانش را از یادنخواهند برد، این پیشکسوت ورزش که هنوز هم صدای گرم ایشان را هنگام قضاوت مسابقات وزنه برداری در خاطر دارم، رخ در نقاب خاک کشید.

  در گذشت این دوست و همکار بزرگوار را به خانواده ی ایشان و کلیه ی همکارانم در آموزش و پرورش مسجدسلیمان تسلیت گفته، برایشان مغفرت الهی و برای بازماندگان صبر و سلامتی آرزو دارم.

عکسی از مسجدسلیمان -همکاران

  با یاد و نام خدا 

  عکسی از همکاران 

 

 

  با تشکر از دوست خوبم آقای سجادیان که این عکس را در اختیارم گذاشتند

عکسی از مسجدسلیمان - همکاران

  با یاد و نام خدا 

  عکسی از همکاران  

 

  با تشکر از دوست خوبم آقای سجادیان که این عکس را در اختیارم گذاشتند.

عکسی از مسجدسلیمان - همکاران

   با یاد و نام خدا 

   عکسی از همکاران 

 

 

 

  با تشکر از دوست و همکار خوبم آقای سجادیان که این عکس را در اختیارم گذاشتند.

عکسی از مسجدسلیمان - دانشسرای مقدماتی پسران

  با یاد و نام خدا 

  عکسی از دانشسرای مقدماتی پسران مسجدسلیمان 

  

 

  با تشکر از دوست خوبم آقای تعلیمی که این عکس را در اختیارم گذاشتند.

عکسی از مسجدسلیمان - دانشسرای مقدماتی پسران

  با یاد و نام خدا 

  عکسی از دانشسرای مقدماتی پسران مسجدسلیمان 

 

 

  با تشکر از دوست خوبم آقای مجتبی تعلیمی که این عکس را در اختیارم گذاشتند.

عکسی از مسجدسلیمان - دانشسرای مقدماتی پسران

   با یاد و نام خدا 

  عکسی از دانشسرای مقدماتی پسران 

 

 

   

  با تشکر از دوست خوبم آقای مجتبی تعلیمی که این عکس را در اختیارم گذاشتند.

عکسی از مسجدسلیمان - دانشسرای مقدماتی پسران

  با یاد و نام خدا 

  عکسی ار دانشسرای مقدماتی پسران مسجدسلیمان - سال 1350  

 

  

  از راست زنده یاد اولیایی رییس دانشسرا، ......... ، آقای سارنج و آقای نصیری. 

  با تشکر از دوست عزیز آقای محتبی تعلیمی که این عکس را در اختیارم گذاشتند.

عکسی از مسجدسلیمان - دانشسرای مقدماتی پسران

  با یاد و نام خدا

  عکسی و خاطره ای

چند روز قبل زمانی که می خواستم عکسی از دوران تحصیل در دانشسرا را روی وبلاگ بگذارم، با دوست و همدوره ای عزیزم آقای مجتبی تعلیمی تماس گرفتم تا در مورد تاریخ آن عکس بپرسم. اتفاقی از او پرسیدم: عکسی از گذشته ندارد که جواب داد چرا دارم و بلافاصله چندتا را برایم فرستاد که واقعا تجدید خاطره ای شد. دیدن عکس چند تن از دبیران قدیمی واقعا خاطره انگیز بود.  بلافاصله با آقایان نصیری و عبادی تماس گرفته و از آنها کسب اجازه کردم تا عکسشان را روی وبلاگ بگذارم که این بزرگواران هم با خوشحالی پذیرفتند و من این عکسها را به تدریج روی وبلاگ می گذارم. 

 

 

   

  در این عکس مجتبی در حال گرفتن جایزه ای از دست زنده یاد آقای اولیایی رییس دانشسراهستند. این مراسم در سالن اجتماعات دانشسرا برگزار شد. چند سال قبل این سالن  و بخش دیگری از ساختمان دانشسرا تخریب و به جای آن ساختمان شیک و جدیدی برای مدرسه ی راهنمایی انقلاب ساخته شد.

عکسی از مسجدسلیمان - دانشسرای مقدماتی

  با یاد و نام خدا

  عکسی و خاطره ای 

 

   

 

  فکر کنم سال اول دانشسرا بودیم ( سال 1350 ) که به دعوت رییس دانشسرای مقدماتی دختران اهواز، یک روز ( یک ناهار ) را در آنجا مهمان بودیم. آشنایی با کسانی که سال بعد همکار اداری ما می شدند، تجربه ی بدیعی بود که تا آن زمان سابقه نداشت. در بین دانشجو معلمان دختر، چند نفر همشهری ما یعنی مسجدسلیمانی هم بودند. به هرحال روز خوبی بود و خاطره ی آن یکی از بهترین خاطرات دوران تحصیل من است. قرار بود که این دعوت هم پس داده شود ولی متاسفانه این اتفاق نیفتاد و از آن روز تنها همین عکس باقی ماند که آن هم به لطف دوست وهم دوره ای خوبم آفای عبود شکیب به من داده شد که روی وبلاگم بگذارم تا دوستانی که می بینند، یادی از آن دوره و آن روز بکنند.

  احتمالا تمام آن دانشجو معلمان اگر استعفا نداده، اخراج یا پاکسازی نشده و یا خدای ناکرده فوت نکرده باشند، حالا دوران بازنشستگی را می گذرانند که برای همگیشان آرزوی سلامتی و طول عمر همراه با عزت و سربلندی دارم و یادی هم از دوستانی بکنیم که دیگر در میان مانیستند همچون زنده یادان خزائی، مولایی، مرید کیانپور، قنبر یاوری، شیری و ..... ، و برایشان مغفرت الهی را آرزو کنیم.   

عکسی از مسجدسلیمان - دانشجومعلمان دانشسرای مقدماتی پسران مسجدسلیمان - 1350

   با یاد و نام خدا 

   عکسی از دانشجومعلمان دانشسرای مقدماتی پسران مسجدسلیمان - 1350

 

 

 

    با تشکر از دوست خوبم آقای عبود شکیب که این عکس را در اختیارم گذاشتند.