ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
عکسی از یک خودرو قدیمی
با یاد و نام خدا
بادیدن این تصویر در اینترنت کلی خاطرات قدیمی برایم زنده شد. یادش بخیر آقای طبیبی که در منازل کارمندی بازار چشمه علی مسجدسلیمان ساکن بود، یک دستگاه از این خودرو را داشت البته به رنگ طوسی. هرازگاهی که آن را بیرون خانه پارک می کرد من با حسرت دستی به بدنه اش کشیده، یه دسته ی استیلی وبراق بوقش که روی فرمان بود نگاه کرده، در خیال خودم درون آن نشسته و رانندگی هم می کردم. یاد ایشان و یاد همه ی گذشته ها به خیر. راستی پسری هم داشتند یه اسم عبدالهادی که همسن من بود. هرجا هستند برای ایشان و همه ی خانواده آرزوی سلامتی و موفقیت دارم.
بار دیگر، شهری که دوست می داشتم...
ممنون...